به سلامتی همه رفقایی که نه دنیا عوضشون میکنه و نه من با دنیا عوضشون میکنم !
سلامتی اونایی که خوابشون پریشونه و به جای شب بخیر شنیدن
آهنگ غمگین گوش میدن و اونقدر گریه میکنن تا خوابشون ببره !
سلامتی مادر که وقتی رسیدم خونه با اینکه همش خندیدم و خیلی عادی برخورد کردم
و همه تلاشمو کردم که متوجه چیزی نشه بعد از چند از دقیقه گفت : از چیزی ناراحتی ؟
رسید مژده که آمد بهار و مژده دمید... باری دیگر بهار آرام آرام زمستان سرد را به در کرد صابون کوسه بهدیس ندبیر و با طنین عطر لطیف خود در سردی زمستان ... نسیم خوش رقص خود را در کوه ها و کومه ها و دشت ها و شهرها جولان داد ... دلم برات تنگ شده تا باز بگوید که پشت هر ابری آفتابی تابان است. ضمن تبریک به شما خوانندگان عزیز صابون کوسه بهدیس آرزو می کنم سال 90 سالی سرشار از سلامتی خرید صابون نرم کوسه بهدیس برکت، شادی، سرشاری و سرافرازی برای شما باشد.دو گدا در یکی از خیابان های شهر رم صابون کوسه آر پی کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها صلیبی در جلو خود گذاشته بود و دیگری ستاره داوود. مردم زیادی که از آنجا رد می شدند به هر دو نگاه می کردند ولی صابون نرم کوسه آر پی فقط تو کلاه کسی که پشت صلیب نشسته بود پول می . کشیشی که از آن جا رد می شد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیب نشسته پول می دهند و هیچ کس به گدای صابون جگر کوسه ماهی پشت ستاره داوود چیزی نمی دهد. رفت جلو و گفت: .... «رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یک کشور کاتولیک هست، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود جلو خود گذاشتی پولی نمی دهند، به خصوص که درست نشستی کنار دست گدایی که در جلو خود صلیب گذاشته است. در واقع از روی لجبازی هم که باشد مردم به او پول می دهند نه به تو.» گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش صابون روغن کوسه آر پی رو به گدای پشت صلیب کرد و گفت: «هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران گلدشتین* بازاریابی یاد بده؟» روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد صابون روغن کوسه ماهی خلیج فارس از نزدیکی خانه
به سلامتی سنگ های درشت رودخونه ک هوای سنگ ریزه هارو دارن !
س?مت? اون کسی که شاد?شو با دوستاش تقس?م م? کنه اما غصه شو با س?گار !
به سلامتی تنهاییم که هروقت بهش خیانت کردم بازم اومد سراغم !!!
به سلامتی تمام لحظات شیرین زندگیمون که تا اومدیم لذتشو ببریم یا زود تموم شد یا سریع واسمون تلخش کردن !
به سلامتی همراه اول که اولین نفریه که تولدتو بهت تبریک میگه !
بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد با خود گفت: .... این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، به فرمان خدا او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد! تا مدت ها فکر می کرد خرید اینترنتی صابون کوسه که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: صابون کوسه کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.خرید صابون نرم کوسه او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد صابون کبد کوسه و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد که تبدیل به ابری بزرگ شود و آن چنان شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید صابون کوسه دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود soap sharks ، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خـُرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی خواص صابون روغن کوسه جنوب را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!
سلامتی مادری که :
هم مادر بود هم پدر ! هم مریض بود هم سالم !
هم گرسنه بود ، هم سیر !
هم پیر بود ، هم جوون !
هم دل شکسته بود ، هم دل زنده !
مادرهایی که دلخوشیشون تو دلخوشی ما خلاصه میشه …
دو کلام حرف حساب باهات دارم :
” دوست دارم ”
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت
که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف
و من از دور ببینم که پر از لبخند است :
چشم و دنیا و دلت !
یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش عینک پلیس مدل 8555 اورجینال میگه: «امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه…!» بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه: «با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره!» دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه. بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد. روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود! اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود: «کدوم صندلی؟»زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز…. وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی … حالا برش گردون … زود باش باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟ عینک پلیس مدل 8555 دارن میسوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمیکنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش حسین جان ! دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … نمک بزن … نمک … زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده ؟! فکر میکنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟ شوهر به آرامی گفت : فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی میکنم، چه بلائی سر من میاری !!!پزشک قانونی به بیمارستان دولتی سرکی کشید و مردی را میان دیوانگان دید که به نظر خیلی باهوش می آمد وی را صدا کردعینک طرح پلیس مدل 8555 و با کمال مهربانی پرسید: می بخشید آقا شما را به چه علت به تیمارستان آوردند؟ مرد در جواب گفت: آقای دکتر بنده زنی گرفتم که دختری 18 ساله داشت روزی پدرم از این دختر خوشش آمد و او را گرفت از آن روز به بعد زن من، مادر زن پدر شوهرش شد و چندی بعد دختر زن من که زن پدرم بود، پسری زایید که نامش را چنگیز گذاشتند چنگیز برادر من شد زیرا پسر پدرم بود اما در همان حال چنگیز نوه زنم بود و از این قرار نوه من هم می شد و من پدربزرگ برادر تنی خود شده بودم چندی بعد زن من پسری زایید و از آن روز زن پدرم خواهر ناتنی پسرم و حتی مادربزرگ او شد ای فرات شرم برتو باد در صورتی که پسرم برادر مادربزرگ خود و حتی نوه او بود از طرفی چون مادر فعلی من یعنی دختر زنم خواهر پسرم می شود بنده ظاهرا خواهرزاده پسرم شده ام ضمنا من پدر و مادرم و پدربزرگ خود هستم پس پدرم هم برادر من است و هم نوه ام. حالا آقای دکتر اگر شما هم به چنین مصیبتی گرفتار می شدید عینک آفتابی طرح پلیس مدل 8555 آیا کارتان به تیمارستان نمی کشید؟یکی از شرکتهای هواپیمایی برای بازاریابی و فروش بلیطهای پروازهای مختلفش، تسهیلات خاصی را برای مدیرانی که همسرانشان را همراه خودشان به سفرهای هوائی آن شرکت میبردند در نظر میگیرد و علاوه بر آن 50% تخفیف روی بلیط آنان ارائه میکند. بعد از مدتی که میبینند این طرح با استقبال خیلی زیادی مواجه شده و اکثر مدیران همسرانشان را در پروازها همراه خودشان میبرند، با فرستادن نامهای به همسران این افراد، نظرشان رو در مورد سفرها جویا میشوند و پاسخی که از تمام این زنها دریافت میکنند همین دو کلمه بود: «کدوم سفر؟!»مردی شیکپوش داخل بانکی در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت. وقتی شمارهاش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را دارد و به همین دلیل به یک وام فوری به مبلغ 5000 دلار نیاز دارد. کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه خرید اینترنتی عینک پلیس مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی دارد و مرد هم سریع دستش را کرد عینک مردانه پلیس مدل 8555 توی جیبش و کلید و مدارک ماشین فراری جدیدش را که دقیقاً جلوی در بانک پارک کرده بود به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو با وام مرد موافقت کرد آن هم فقط برای دو هفته. کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت و ماشین را به پارکینگ بانک در طبقه عینک آفتابی پلیس مدل 8555 پائین انتقال داد. مرد بعد از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت و 5000 دلار + 15?86 دلار کارمزد وام را پرداخت کرد. کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت: «از این که بانک ما را انتخاب کردید متشکریم.» و گفت: «ما چک کردیم و معلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید. ولی فقط من یک سوال برایم باقی مانده که با این همه ثروت، چرا به خودتان زحمت دادید عینک پلیس که 5000 دلار از ما وام بگیرید؟» مسافر نگاهی به کارشناس بیچاره کرد و گفت: «تو فقط به من بگو کجای نیویورک میتوانم ماشین 250?000 دلاری را برای 2 هفته با اطمینان خاطر و با فقط 15?86 دلار پارک کنم!»
تمام دنیا را گشته ام
کنار تو اما ، دنیای دیگریست !
دنیا خیال تو نیست اما بیرون از خیال تو هم دیگر دنیا برای من نیست !
سر و ته این حرفها را که بزنم
باز هم تویی که در سرم ته حرفها را میزنی !
کاش آدم ها بفهمند
حال پریشان
آرامش می خواهد
نه .. سرزنش!
بالشت طبی زانکو برای سلامتی خانواده
خرید کفشوی پلین برای شستشوی آشپزخانه
یا حسین مظلوم
خرید اینترنتی لیزر حرارتی اورجینال
ادکلن و عطر خوشایند زنانه از برند ورساچه
بالشت طبی زانکو برای سلامتی خانواده بند کفش نئونی برای شادابی بیشتر در ورزش عینک خلبانی شیشه آبی اصلی عینک زنانه طرح اپل اصلی ادکلن و عطر خوشایند زنانه از برند ورساچه